جدول جو
جدول جو

معنی طبل زن - جستجوی لغت در جدول جو

طبل زن
دهل زن، طبل نواز، طبلچی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
فرهنگ فارسی عمید
طبل زن
(لَتْ، تَ)
طبال. نقاره چی. دهل زن. (آنندراج). طبلچی:
زیغبافان را با وشی بافان ننهند
طبلزن را ننشانند بر رودنواز.
ابوالعباس.
بر لب آب، مطربان ترمذ و زنان پایکوب و طبلزن، افزون سیصد تن دست به کار بردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 239)
لغت نامه دهخدا
طبل زن
شندفگر دهل زن کاسه زن طبال دهل زن
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
فرهنگ لغت هوشیار
طبل زن
((~. زَ))
طبال، دهل زن
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
فرهنگ فارسی معین
طبل زن
عازفة الطّبول
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به عربی
طبل زن
Drummer
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طبل زن
batteur
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طبل زن
มือกลอง
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به تایلندی
طبل زن
طبل نواز
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به اردو
طبل زن
ঢোলবাদক
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به بنگالی
طبل زن
ドラマー
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طبل زن
mpiga ngoma
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طبل زن
davulcu
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
طبل زن
תופי
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به عبری
طبل زن
드러머
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به کره ای
طبل زن
pemain drum
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طبل زن
तबलावादक
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به هندی
طبل زن
drummer
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به هلندی
طبل زن
baterista
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طبل زن
batterista
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طبل زن
baterista
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طبل زن
perkusista
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به لهستانی
طبل زن
барабанщик
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طبل زن
Schlagzeuger
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به آلمانی
طبل زن
барабанщик
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به روسی
طبل زن
鼓手
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلب زن
تصویر قلب زن
کسی که پول ناسره سکه بزند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ)
سعتری. سحّاقه:
اهل بغداد را زنان بینی
طبقات طبق زنان بینی.
خاقانی.
رجوع به مجموعۀمترادفات ص 238 شود
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ دا دَ)
طبل فروکوفتن. طبل نواختن:
امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام را
یاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را.
سعدی.
حیف بود آخر زدن بر طبل بدنامی دوال
کو مرا ناگه چنین افکند با سگ در جوال.
ابن یمین.
شد بهار و ابر در فکر سرانجام گل است
طبل شادی زن که فتح نوبه بر نام گل است.
میرزا رضی دانش (از آنندراج).
، دعوی کردن. بچیزی بالیدن:
بهاری ابر، به کف ّ تو نیک مانستی
به رعد اگر نزدی در زمانه طبل سخا.
(؟)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبق زن
تصویر طبق زن
پارسی است تبگ زن زنی که طبق زند زنی که مساحقه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبل زدن
تصویر طبل زدن
تبیره زدن طبل نواختن طبل فرو کوفتن، دعوی کردن بالیدن به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تال زن
تصویر تال زن
نوازنده تال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
آنکه دهل نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
هم جنس باز (زن) ، سحاقه، سعتری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طبل نواختن، دهل زدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبل کوبیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد